متن های کوتاه ناب و جدید
برای ما در این پست از سایت تفریحی و سرگرمی نازشو می خواهیم متن های کوتاه ناب و جدید را برای شما منتشر کنیم. متن های کوتاه و پرمفهوم و معنی از بزرگان تاریخ و همچنین افراد اهل قلم امروزی همه در این پست بصورت گلچین برای اینکه شما انتخاب راحت تری داشته باشید قرار داده شده است.
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که میمیرم
[حسین منزوی]
من گند اخلاقم ميدونم، هميشه عصبيم ميدونم، زود از كوره در ميرم، اينم ميدونم…حرفی كه توو دلم هست رو هم هميشه ميزنم، فرقی نداره مخاطبم كيه و اصلا هم سر اين قضيه خودمو سرزنش نميكنم. ديگه هم مهم نيست برام كه كسيو صرفا بخاطر “خودم” بودن از دست بدم. هركی بخواد با ميل خودش ميمونه و تحمل ميكنه. من واقعا اون آدمی که باعث از دست رفتن خودم بشه رو نمیخوام.
خیییییلیی بیشعوری میخواهد
آدم نفهمد
یک نفر چقدر دوستاش دارد…
[مهدی قلایی]
آیدا…!
این که مرا به سوی تو می کشد عشق نیست، شکوه توست؛
و آنچه مرا به انتخاب تو برمی انگیزد،
نیاز تن من نیست،
یگانگی ارواح و اندیشه های ماست.
[احمد شاملو]
ای که مسجد می روی بهرِ سجود
سر بجنبد، دل نجنبد، این چه سود؟
[مولانا]
به تو براى اينكه ميتونى ساعت ها از من بيخبر باشى غبطه ميخورم.. برا همه ى اون لحظه ها كه تصميمِ آخرت، رفتنه. من عاشق اون نفسِ عميق و خيالِ راحتتم وقتى تلفنت روم خاموشه و فكر ميكنى پرونده ى من برا هميشه تو زندگيت بسته شده. تو كه نميدونى من چقدر خسته ام از خودم، تو كه نميتونى منو ببرى از پيش خودم… لااقل بگو دنيا بدون من چجوريه
[اميرعلى ق]
آﺩﻡ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﻮﺳﺪ ﻭ ﭘﻮﮎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﺜﻞ ﮐﻒ ﮐﻔﺶ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ!
ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﺪﻩ.
ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ …
[عباس معروفی]
وقتی چیزی مرا رنج می داد،
در مورد آن با هیچ کس حرف نمی زدم، خودم در موردش فکر می کردم،به نتیجه می رسیدم و به تنهایی عمل می کردم.
نه اینکه واقعاً احساس تنهایی بکنم، نه
بلکه فکر می کردم که انسان ها در آخر، باید خودشان، خودشان را نجات دهند.
[هاروکی موراکامی]
سیر نمیشوم ز تو…
نیست جز این گناه من…!!
[مولانا]
ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی
[فاضل نظری]
ظلم است
خواستنت
اما نداشتنت !
[علی سید صالحی]
متن های کوتاه ناب
محبوبم ! من دائما شما را دوست دارم .
چه در گرانی، چه در ارزانی، چه در تحريم، چه در جنگ، چه در صلح.
من دائما شما را دوست دارم، چه سير باشم چه گرسنه، چه شادمان باشم، چه غمگين.
من دائما شما را دوست دارم، خوابم، شما را دوست دارم، بيدار می شوم شما را دوست می دارم.
پياده می روم، در اتوبوس كنار پنجره پشت سر راننده، هنگام ريختن ميوه های گنديده، پيتزای نيم خورده، بطری نوشابه نوشيده شده و گل هاي پلاسيده در كيسه، هنگام كندن سنگ های داغ از پشت نان هاي سنگك.
محبوبم! در عبادتم چنان با تو سخن می گويم كه خداوند به گريه می افتد .
[محمد صالح علاء]
اگه قرار بود حسی که بهت دارم تموم یا عوض بشه، دیگه چه فرقی با بقیه داشتم؟ اگه قرار بود فراموشت کنم چرا اصلا باید بهت میگفتم دوستت دارم؟ من تکلیفم مشخصه با خودم، من یه آدم سالخورده نیستم که فراموش کنم تو کی بودی و چه حسهایی رو به من دادی. من حتی نمیتونم رگهای دستت رو فراموش کنم. من عادت کردم، به اینکه برای نبودنت ناراحت باشم. من به فکر کردن بهت عادت کردم. فکرِ تو، شده قسمتی از مُخم و من اون قسمت رو خیلی دوست دارم. پس توقع نداشته باش که بخوام اون تیکه رو از مغزم جدا کنم. تو میتونی حس من رو نادیده بگیری یا به هرچیزی تشبیهش کنی، ولی من نمیتونم. تو وقتی یکی رو با تموم وجود دوست داری، چجوری بعدش میتونی تموم وجودت و تک تک سلولهای بدنت رو قانع کنی که دیگه دوستش نداشته باشن؟
کنون که گردش ایام را ثباتی نیست
همان خوش است که در عشق بگذرد ایام
[ملکالشعرا جان بهار]
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای ازین عمر که با میگذرد ، میگذرد
[فریدون فرخزاد]
جهان
فقط چیزهایی را
به ما می دهد
که باور داریم میتوانیم داشته باشیم..
سوگند
به نامت
که تو آرامِ منی …
[مولانا]
تو رفته ای و نشستم خیال می بافم
برای گردن پاییز شال می بافم
نشسته ام که به قولم عمل کنم بی تو
نشسته ام که خودم را بغل کنم بی تو
نشسته ام که به قولم وفا کنم شاید…
نشسته ام که خدا را صدا کنم شاید…
[علی صفری]
تُو را شناختم
و آری
تُو بهترین بودی..!!
[حسین منزوى]
در گلو میشِکند
نالهام از رِقَت دل ؛
قِصهها هست ولی
طاقتِ ابرازم نیست …
[هوشنگ ابتهاج]
ماندن “مرد” می خواهد.
پشتِ کسی که آمده ای و اهلی اش کرده ای را دم به دقیقه خالی نکردن “مرد” می خواهد.
مردانگی به منطقی بودن نیست.
عشق و عاشقی کردن “مرد” می خواهد.
احساس امنیت “مرد” می خواهد.
شانه شدن برای دلتنگی های زنی که دوستت دارد “مرد” می خواهد.
مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه ها نیست.
مردانگی اصلا به مرد بودن نیست!
ماندن “مرد” می خواهد.
ساختن “مرد” می خواهد.
بودن “مرد” می خواهد.
غمی که چشم را خیس نکند،
استخوان سوزتر است..
افسوس که نان پخته، خامان دارند
اسباب تمام، ناتمامان دارند
آنان که به بندگی نمی ارزیدند
امروز کنیزان و غلامان دارند.
[شیخ بهایی]
حرفی نیست، میتونی همینجوری ادامه بدی اما شبایی که حالت بد شد و احتیاج داشتی یکی کنارت باشه به غرورت بگو بغلت کنه تا خوابت ببره!
از هر چه خورند
کم شود؛ جز غمِ تو
[مولانا]
ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
رحمت خدا ب نیکوکاران نزدیک است
[سوره اعراف | ایه۵۶]
آیداى خوب نازنینم!
مدتهاست که برایت چیزى ننوشتهام.
زندگى مجال نمىدهد: غم نان!
با وجود این، خودت بهتر مىدانى:
نفسى که مىکشم تو هستى؛
خونى که در رگهایم مىدود و حرارتى که نمىگذارد یخ کنم.
امروز بیشتر از دیروز دوستت مىدارم و فردا بیشتر از امروز.
و این، ضعف من نیست: قدرت تو است.
[احمد شاملو]
تیغ بُرّان گر به دستت داد چرخ روزگار
هر چه میخواهی بِبُر،
اما مَبُر نان کسی.
[سعدي]
ور گُل کُند صَد دِلبری ،
اِی جان !
تو چیزی دیگری ..
[مولانا]
غافلی از حالِ دل
ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند
و تعمیرش کنند…
[صائب تبریزی]
پروندهات سنگین شده ؛
قلبی که وقت رفتن ،
زیر پاهایت له کرده بودی ،
بعد از تو چندروزی بیشتر دوام نیاورد ..
جرمت قتلِ عمد است اما
تو برگرد و نگران هیچ چیز نباش ..
من قول میدهم اگر بیایی ،
بشوم همان مادری که
از خون فرزندش گذشت ..
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن….!
[احمد شاملو]
به شرط آبرو یا جان،
قمار عشق کن با ما
که ما جز باختن، چیزی
نمی خواهیم ازین بازی!
[فاضل نظری]
صبح اگر چشم باز كرديد و
ديديد به جاى پيغام
برايتان “نقطه” آمده،
بدانيد تمام شب را
براى زدن حرفهايش جان كنده!
در علم جديد،
نقطهها
پُر حرفند…
[علي قاضي نظام]
که دلم
بندِ نفس هاى كسى هست،
كه نيست…
[فريدون مشيرى]